دکتر ساناز علیخواه در تحلیلی پیرامون خرید سهام 100 درصدی کافه بازار از سوی شرکت تبلیغاتی تپسل، این معامله در بازارهای استارتاپی را نشان دهنده یک رویکرد هوشمندانه برای نفوذ به لایههای ناخودآگاه مصرفکننده ایرانی میداند و میگوید: تپسل با این حرکت، به دنبال ساخت یک « اکوسیستم یکپارچهست» که از تبلیغات تا مصرف محتوا را در برمیگیره و مغز کاربران رو بدون اینکه متوجه بشن، درگیر میکنه.
به گزارش ایدنا (رسانه تبلیغات ایران) این روانشناس و تحلیلگر ارشد نورومارکتینگ، در صفحه لینکدین خود نوشت: تپسل با خرید پلتفرمهای پراستفاده مثل کافه بازار، مدیااد، و سلام سینما، «تکرار نام برندش» رو در ذهن کاربران افزایش میده. این تکرار، ناخودآگاه حس اعتماد و راحتی ایجاد میکنه (براساس اصل )(Exposure Bias)). حالا تصور کنین کاربر همزمان از کافه بازار، و تبلیغات تپسل استفاده کنه؛ مغزش به مرور این برند رو به عنوان بخشی از زندگی روزمره ثبت میکنه، بدون مقاومت آگاهانه! «فکر می کنین چرا رقیب عقب موند؟ »
محدودیتهای یک مارکت
تپسل قطعاً تحت فشارهای سنگینیه مثل:
۱. ((فشار رقابتی)): رقبای خارجی و داخلی که میخوان سهم بازار دیجیتال ایران را بگیرن.
۲.((فشار فنی)): ادغام دادههای پلتفرمهای مختلف (مثلاً دادههای سلام سینما با کافه بازار) نیاز به زیرساختهای عظیم داره
۳. ((فشار روانی)): حفظ اعتماد کاربران در شرایطی که نگرانی از انحصار و سوءاستفاده از دادهها وجود داره. اما هوش مدیران تپسل در (تبدیل این فشارها به فرصته) اونها میدونن نسل جدید کاربران ایرانی به (شخصی سازی افراطی)عادت کردن.
با ادغام دادهها، میتونن تبلیغاتی نشان بدن که انگار ذهن کاربر رو خوندن! استفاده از هوش مصنوعی گپیفای برای تولید محتوا، دقیقاً مطابق با اصل((Predictive Coding)) در نوروساینسه ؛ یعنی مغز کاربر پیش از دیدن محتوا، اون رو پیشبینی میکنه و احساس مالکیت بر اون پیدا میکنه!
پیش بینی من اینه: ««آیندهی تبلیغات ایران: جنگ سیناپسهاست»» احتمالا اگر تپسل مسیرش رو درست بره، آینده تبلیغات ایران شاهد این تحولات میشه:
((تبلیغات پیشبینانه)): تبلیغاتی که براساس الگوهای عصبی کاربر، پیش از نیازش بهش نمایش داده میشه.
بازاریابی یکپارچه عصب محور
استفاده از دادههای پلتفرمهای مختلف برای تحریک همزمان چندین حس (بینایی، شنوایی، احساسی) و ایجاد تجربههای عمیقتر. ((انحصار دادهها )): خطر اصلی اینجاست! اگر تپسل تبدیل به غول انحصاری بشه، ممکنه نوآوری در اکوسیستم کاهش پیدا کنه که بعید می دونم با هوش و آینده نگری و شخصیت برندی که از تپسل دیدم این اتفاق بیوفته و بخواد اشتباه اسنپ رو انجام بده. چون واقعا مسیرش مسیر خلاقیت و نوآوری هستش. اما چرا فکر می کنم رقیب در نورومارکتینگ ضعیفه؟
رقیبش احتمالاً هنوز به «مدلهای خطی بازاریابی» (پخش تبلیغ → تحلیل کلیک) متکیست. اما در نورومارکتینگ مدرن، «واکنش های ناخودآگاه» (مثل مدت خیره شدن به تبلیغ، تغییر ضربان قلب، یا حتی حرکت چشم) اهمیت داره. تپسل با پلتفرمهایی مثل متریکس و گپیفای، به این دادههای ریز دسترسی داره، اما رقیب هنوز در سطح کلان مانده .
جمعبندی
تپسل در حال نوشتن ««دستورالعمل مغز ایرانیه .»» این خرید، تپسل رو به یک «لابراتوار نورومارکتینگ زنده» تبدیل میکنه. اگر شفافیت و نوآوری رو حفظ کنه، میتونه بازاریابی دیجیتال ایران رو به سطح جهانی برسونه. اما اگر انحصارگرا بشه که البته بالاتر هم اشاره کردم، ممکنه اعتماد کاربران رو از دست بده.
به عنوان متخصص این حوزه، پیشنهاد میکنم مارکترها: از ابزارهای تحلیلی تپسل برای درک عمیقتر رفتار کاربر استفاده کنن. به جای بمباران تبلیغاتی، ((تجربه های عصبی-حسی )) طراحی کنن (مثلاً تبلیغاتی که با موسیقی یا رنگهای خاص، واکنشهای مثبت مغز را تحریک کنین).
درباره ساناز علیخواه
دکتر ساناز علیخواه از متخصصان ارشد حوزه روانشناسی برند و مارکتینگ در ایران است که در سالهای اخیر موضوع نورومارکتینگ یا بازاریابی عصبخوانی را در فضای رسانهای و اکوسیستم استارتاپی ایران مورد توجه قرار داده است.
علیخواه همچنین به عنوان مدیر بازاریابی برخی برندهای ایرانی فعالیت دارد. او در دو سال اخیر در دانشگاه تهران دورههایی را برای توسعه مفهوم برندینگ خلاقانه و رشد خلاقیت در تبلیغات تجاری ایران برگزار کرده است.